آیه 40 سوره عنکبوت
<<39 | آیه 40 سوره عنکبوت | 41>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما هر طایفهای را به کیفر گناهش مؤاخذه کردیم، بعضی را بر سرشان سنگ بلا فرو باریدیم و برخی را صیحه عذاب آسمانی در گرفت و برخی را به زلزله زمین و گروهی دیگر را به غرق دریا به هلاکت رسانیدیم، و خدا به آنان هیچ ستم نکرد لیکن آنها خود در حق خویش ستم میکردند.
پس همه را به گناهانشان گرفتیم، بر برخی از آنان توفانی سخت [که با خود ریگ و سنگ می آورد] فرستادیم، و بعضی را فریاد مرگبار گرفت، و برخی را به زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم؛ و خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند، ولی آنان بودند که به خودشان ستم کردند.
و هر يك [از ايشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] كرديم: از آنان كسانى بودند كه بر [سر] ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم؛ و از آنان كسانى بودند كه فرياد [مرگبار] آنها را فرو گرفت؛ و برخى از آنان را در زمين فرو برديم؛ و بعضى را غرق كرديم؛ و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مىكردند.
همه را به گناهشان فروگرفتيم: بر بعضى بادهاى ريگبار فرستاديم، بعضى را فرياد سهمناك فروگرفت، بعضى را در زمين فرو برديم، بعضى را غرقه ساختيم. و خدا به آنها ستم نمىكرد، آنها خود به خويشتن ستم كرده بودند.
ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آنها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فروگرفت، و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم؛ خداوند هرگز به آنها ستم نکرد، ولی آنها خودشان بر خود ستم میکردند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- حاصب: طوفان سنگريزه دار. حصب: انداختن سنگريزه «حصبه حصبا رماه بالحصباء»، پس حاصب به معنى باد ريگ افشان و چهار بار در قرآن آمده است.
- خسفنا: خسف: فرو رفتن و فرو بردن. «. خسفه اللَّه خسف هو».
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «40»
پس هر يك (از آنان) را به (جرم) گناهش گرفتار (عذاب) كرديم، پس بر بعضى از آنان باد شديد ريگ افشان فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحهى آسمانى (و بانگ مرگبار) فرا گرفت، و برخى را در زمين فرو برديم، و بعضى ديگر را غرق كرديم؛ وچنان نبود كه خداوند بر آنان ستم كند، بلكه خودشان بر خود ستم كردند.
جلد 7 - صفحه 146
نکته ها
كلمهى «حاصب»، به معناى طوفان همراه با سنگريزه يا تگرگ و «خسف»، به معناى فرو رفتن در زمين است.
قوم عاد با طوفان، قوم ثمود با صيحهى آسمانى، قارون با فرو رفتن در زمين و فرعون و هامان با غرق شدن در آب به هلاكت رسيدند. آرى، گاهى كيفر الهى از مسير همين عوامل طبيعى است.
پیام ها
1- در شيوهى تبليغ، بعد از بيان مطالب و نمونهها، جمع بندى و فهرست گويى، مفيد و مؤثّر است. فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ ...
2- كيفر هر قومى متناسب با گناه آن قوم است. «فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ»
3- تمام كيفرها به قيامت واگذار نشده است. (برخى اقوام در همين دنيا به كيفر گرفتار شدهاند.) فَكُلًّا أَخَذْنا ...
4- از مهلت دادن خدا مغرور نشويم كه عاقبت گناه، كيفر است. «فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ»
5- دست خداوند براى انواع عذاب باز است. «حاصِباً- خَسَفْنا- أَغْرَقْنا»
6- قهر الهى، عادلانه است. «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ»
7- سرنوشت هر كس در گرو اعمال خود اوست. «كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
8- تكبّر در برابر حقّ، ظلم به خويشتن است. «كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
9- زشتتر از ظلم، استمرار ظلم است. «كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (40)
بعد از آن بطور اجمال عذاب هر يك از امم مخالفين را بيان فرمايد:
فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ: پس هر يك از آنها كه ذكر شد گرفتيم به گناه ايشان و در عقبه عقاب و نكال كشيديم، فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً: پس بعضى از ايشان كسانى بودند كه فرستاديم بر آنها باد سختى كه در آن سنگريزه بود مانند قوم هود و لوط. وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ: و بعضى از آنها كسانيند كه فرا گرفت ايشان را صيحه آسمانى مانند قوم ثمود و اهل مدين. وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ: و بعضى از آنها كسى بود كه فرو برديم او را در زمين مانند قارون. وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا: و بعضى از آنها كسانى بودند كه غرق ساختيم آنها را در دريا مانند قوم نوح و فرعون و فرعونيان. وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ: و نبود خدا كه ستم نموده باشد بر ايشان، يعنى بىجرم و بىتقصير عقوبت نموده باشد و قبل از اتمام حجت و ابلاغ رسالت ايشان را هلاك فرموده باشد، زيرا اين قسمت خلاف عادت الهى و مخالفت عدل و حكمت سبحانى است. وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ: و لكن بودند ايشان كه به سبب جهل و عناد و انكار، نفسهاى خود را ستم مىكردند و به كفر و معصيت و فسق و فجور خود را هدف عذاب ساختند.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:
1- تحذير از مخالفت اوامر الهى به اينكه طغيان و سركشى از فرمان لازم
جلد 10 - صفحه 236
الاتّباع حضرت سبحانى، موجب خسران دنيا و آخرت خواهد بود، چنانچه ذكر امم سابقه دالّ بر اين قسمت باشد.
2- اشاره به احاطه قدرت تامه ذات قادر متعال نسبت به تمامى كائنات در ايجاد و اهلاك بدين تقرير: اين مطلب مبيّن شده كه نوع بشر و انسان از عناصر اربعه خلقتش تركيب يافته كه عبارت است از باد و خاك و آب و آتش، و قوام و بقا و دوام ظاهرى او را خداوند منوط به آن ساخته؛ قدرت سبحانى و قهاريت الهى مشاهده كن كه وقتى سخط و غضب و قهر تعلق يابد به هلاك قومى، به قدرت كامله قرار دهد آنچه را كه سبب بقاى انسانى است همان را موجب هلاك او قرار دهد، چنانچه آيه شريفه مراتب هلاك امم سابقه را به اين چهار عنصر اشاره فرموده: اما عذاب به آتش كه حاصب باشد نسبت به قوم لوط كه سنگهاى آتشين بر آنها باريد. اما عذاب به هوا كه صيحه باشد نسبت به قوم ثمود، زيرا صدا عبارت باشد از تموج هوا و رسيدن آن به پرده گوش كه سماخ است؛ و صيحه صداى مهيب عظيم باشد كه از شدت هولناكى به محض شنيدن زهره را آب و به يك مرتبه قوم را هلاك نمود. اما عذاب به خاك كه خسف باشد نسبت به قارون كه فرو برد او را با گنجهاى او به قعر زمين كه اثرى باقى نماند. اما عذاب به آب كه غرق باشد نسبت به قوم نوح كه تمامى در آب هلاك شدند.
3- آيه شريفه دالّ است بر آنكه نزول عذاب بر وجه ظلم و تعدى و جزافى نبوده، بلكه بر وفق عدل بوده چون ظلم به نفس خود نمودند به سبب كفر و شرك و معاصى و عناد و انكار و طغيان، لا جرم نكال و وبال اعمال آنها كه عذاب و عقاب باشد دچار آنها گرديد. فخر رازى در اين قسمت بيان نموده كه «1»: وجهى الطف در اين آيه باشد و آن اين است كه نباشد خداى تعالى كه وضع فرمايد تعذيب ايشان را در غير موضع، زيرا موضع و مرتبه انسان شرافت و كرامت است چنانچه فرموده «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» لكن بنى آدم ظلم نمايند به جهت آنكه
«1» تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 672.
جلد 10 - صفحه 237
وضع كنند مقام شرافت و كرامت خود را كه پرستش و ستايش حق است در بت پرستى و ناسپاسى، كه نهايت مرتبه خسّت و دنائت است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (36) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ (38) وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كانُوا سابِقِينَ (39) فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (40)
ترجمه
و فرستاديم بسوى مدين برادرشان شعيب را پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را و انتظار داشته باشيد روز بازپسين را و كوشش مكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان زلزله پس گرديدند در خانهشان مرده افتادگان
و هلاك نموديم قوم عاد و ثمود را و بتحقيق ظاهر شد بر شما از مسكنهاشان و بيار است براى آنها شيطان كارهاشانرا پس باز داشت آنها را از راه با آنكه بودند بينندگان
و قارون و فرعون و هامان را و بتحقيق آمد آنها را موسى با معجزهها پس سركشى كردند در زمين و نبودند پيشى گيرندگان
پس هر يك را گرفتيم بگناهش پس بعضيشان كسانى بودند كه فرستاديم بر آنان سنگريزه و بعضيشان كسانى بودند كه گرفت آنها را بانگ عذاب و بعضيشان كسى بود كه فرو برديم او را بزمين و بعضيشان كسى بود كه غرق كرديم و نبود خدا كه ستم كند آنها را و لكن بودند كه بر خودشان ستم ميكردند.
تفسير
خداوند متعال حضرت شعيب را برسالت بر قوم خود بسوى مدين ارسال
جلد 4 صفحه 229
فرمود و معمولا اهل يك قبيله را در عرب برادر خوانند پس فرمود اى قوم من دست از عبادت بت برداريد و خداپرست شويد و اميدوار بثواب روز قيامت و خائف از عذاب آن باشيد و سعى مكنيد در زمين بفساد و ظلم و تعدّى بر يكديگر و بنابراين تعثوا مجرّد از معناى فساد شده و بعضى آنرا بمعناى اصلى خود كه متضمّن فساد است واگذارده و مفسدين را حال مؤكّده دانستهاند و قوم، آنحضرت را تكذيب نمودند و خداوند آنها را بزلزله شديدى كه مشتمل بر صيحه آسمانى هم بود هلاك فرمود و همه در خانههاشان بزانو در آمده و افتاده و مردند و دو قبيله عاد و ثمود هم مشمول غضب الهى شدند و بر اهل مكه حال آنها از خرابه منازلشان در زمين حجر و يمن وقت عبور بر آن بلاد واضح و آشكار گرديد چون شيطان كارهاى زشت آنها را در نظرشان جلوه و زينت داد و بازداشت آنها را از راه حق لذا با آنكه مردمانى صاحب نظر و ادراك بودند اعمال نظر و فكر ننمودند و مستحق عقوبت شدند براى آنكه مشغول بدنيا گشتند و از آخرت باز ماندند و از اين قرار بود حال قارون كه از بنى اسرائيل و مؤمنين بحضرت موسى بود و اخيرا تمرّد نمود و شايد براى شرافت نسبى نامش مقدّم بر فرعون و هامان شده كه آندو هم تمرّد نمودند و كافر و معاقب شدند با آنكه حضرت موسى با معجزات با هرات مبعوث بر آنها شده بود پس تكبر و تفرعن و تجبّرشان در زمين موجب شد كه زير بار حكم خدا نرفتند و خواستند فرار كنند ولى نتوانستند سبقت گيرند بر قضا و بلاى او و عذاب خداوند آنها را ادراك نمود و طعمه خود كرد و هر يك از متمرّدين را بجزاى كردارشان رسانيد بعضى را خداوند بباد تندى كه در آن سنگريزه بود هلاك فرمود مانند قوم لوط و عاد و بعضى را بصيحه و زلزله مانند قوم ثمود و اصحاب مدين و بعضى را بخسف مانند قارون و بعضى را بغرق مانند فرعون و كسانش و قوم نوح و بهيچ يك از آنها خداوند ستم نفرمود و بدون تقصير آنها را عذاب نكرد بلكه خودشان بخودشان و غير ستم نمودند كه تمرّد از حكم الهى و تعدّى بنوع خود كردند و استدلال نمودهاند باين آيه بر نفى جبر و نبودن كار خلق كار خدا چون خداوند ظلم را از خود نفى و براى آنها اثبات فرموده است و اگر كار آنها كار خدا بود چنانچه جبريّه قائلند بايد العياذ باللّه خداوند ظالم باشد نه آنها و از حقير
جلد 4 صفحه 230
تحقيقى در اين باب در سوره بقره ذيل آيه تلك الرّسل فضّلنا بعضهم على بعض گذشت چنانچه قصص و احوال اقوام و اشخاص مذكوره در اين آيات در سور سابقه مفصلا ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَكُلاًّ أَخَذنا بِذَنبِهِ فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَيهِ حاصِباً وَ مِنهُم مَن أَخَذَتهُ الصَّيحَةُ وَ مِنهُم مَن خَسَفنا بِهِ الأَرضَ وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا وَ ما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ (40)
و تمام آنها را گرفتيم بگناه خود پس بعض آنها را فرستاديم بر آنها باد تندي و سنگريزه و بعض آنها را كساني که او را صيحه گرفت و بعض آنها، را فرو برديم در زمين و بعض آنها را غرق نموديم و نيست خداوند که بآنها ظلم نمايد و لكن بودند آنها که بخود ظلم ميكردند.
فَكُلًّا از قوم نوح و عاد و ثمود و فرعون و هامان و قارون.
أَخَذنا بِذَنبِهِ اثر معاصي آنها را بر آنها بار كرديم و جزاء عمل آنها را به آنها داديم که «النّاس مجزيون باعمالهم ان خيرا فخير و ان شرا فشر» و اينکه آثار دنيوي آنها
جلد 14 - صفحه 326
است غير از آثار اخروي که گفتند معاصي در دنيا ده اثر دارد قلب را سياه ميكند قساوت پيدا ميكند ايمان را ضعيف ميكند شيطان را مسلط ميكند بعد از رحمت ميآورد مورث نزول بلا ميشود سلب نعمت ميكند سلب توفيق ميشود خذلان ميآورد عادت معاصي پيدا ميشود که ميفرمايد ما أَصابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيدِيكُم (شوري آيه 29).
فَمِنهُم مَن أَرسَلنا عَلَيهِ حاصِباً عاد که ميفرمايد وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيحٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ (الحاقه آيه 6 و 7) و قوم لوط که باريد بر آنها سنگ از آسمان که مفاد حاصب است بمعني باريدن و نزول است.
وَ مِنهُم مَن أَخَذَتهُ الصَّيحَةُ ثمود و اهل مدين که ميفرمايد وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ- الي قوله- أَلا بُعداً لِمَديَنَ كَما بَعِدَت ثَمُودُ (هود آيه 94).
وَ مِنهُم مَن خَسَفنا بِهِ الأَرضَ قارون که ميفرمايد فَخَسَفنا بِهِ وَ بِدارِهِ الأَرضَ (قصص، آيه 81).
وَ مِنهُم مَن أَغرَقنا قوم نوح و فرعون و هامان و اتباع آنها که ميفرمايد فَأَخَذناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذناهُم فِي اليَمِّ- الايه (قصص آيه 40).
وَ ما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم ظلم قبيح است و محال است از خداوند صادر شود.
وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ هم ظلم بنفس که خود را در معرض اينکه عقوبات دنيوي و عذابهاي اخروي در آورند و هم ظلم بدين و انبياء و رسل الهي و هم ظلم به بندگان خدا که مانع شدند از ايمان آنها و از سبيل اللّه و اضلال آنها نمودند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- در این آیه میفرماید: «پس ما هر یک از آنها را به گناهش گرفتیم» (فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ).
«بر بعضی از آنها توفانی شدید و کوبنده توأم با سنگریزه فرستادیم» (فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً). منظور از این گروه، قوم عاد است.
«و بعضی دیگر را صیحه آسمانی فرو گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ).
و این عذابی بود که بر قوم ثمود، و بعضی اقوام دیگر نازل گردید.
«و بعضی دیگر از آنها را در زمین فرو بردیم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ).
این مجازاتی بود که در مورد قارون تحقق یافت و بالاخره «بعضی دیگر را غرق کردیم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا).
این اشاره به فرعون و هامان و اتباع آنهاست.
در پایان آیه برای تأکید این واقعیت که اینها همه گرفتار عکس العمل کارهای خویش شدند و محصولی را درو میکردند که بذر آن را خودشان پاشیده بودند، میفرماید: «خداوند هرگز به آنها ظلم و ستم نکرد، آنها بودند که بر خویشتن ستم میکردند» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
آری! مجازاتهای این جهان و جهان دیگر باز تاب و تجسمی است از اعمال انسانها، در آنجا که تمام راههای اصلاح و باز گشت را به روی خود ببندند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 134
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم